ویژگیهای هدف
گام اول در موفقیت هر سازمان هدف گذاری صحیح است، بدین معنی که باید با تعیین اهداف، مقصد را برای انتخاب برنامه مسیر و همچنین کنترل آن تعیین کرد. از این رو تعریف اهداف نقشی حیاتی در شروع یک فعالیت یا پروژه ایفاء میکند و میتواند از دوباره کاری ها جلوگیری بعمل آورد. عوامل مختلفی در کامل بودن یک هدف موثر میباشند که مهمترین آنها را میتوان به شرح ذیل اشاره نمود: 1- قابل سنجش و اندازه گیری باشد. 2- سازنده و مثبت باشد. 3- واقع گرایانه باشد نه تخیلی. 4- مبتنی بر مصلحت (جمعی) باشد نه خوشایند (فردی). 5- به راحتی و در چند گام قابل دستیابی نباشد، اما قابل تقسیم به اهداف کوتاه مدت و دست یافتنی باشد. 6- زمان دستیابی به آن تعیین شده باشد. 7- مکتوب و در معرض دید همگان باشد تا در ذهن یکایک افراد نقش ببندد. 8- تا حد امکان مستقل باشد نه متکی به عوامل خارجی، مگر تحت شرایط خاص آنهم نه در مورد عوامل اصلی و حیاتی. 9- قابلیت انعطاف، اصلاح و تغییر را داشته باشد. 10- عامل انگیزش سازمان باشد. 11- آینده نگرانه باشد. 12- با توجه به وضعیت روز منطقه، جامعه و جهان انتخاب شده باشد.
|
اگر شناسنامه تان را ورق بزنید چهار واقعه زندگی در آن آمده است: تولد، ازدواج، طلاق و فوت؛ که فقط در ازدواج و طلاق مختارید، بنابراین ازدواج را نباید سرسری گرفت بلکه باید با مطالعه و براساس معیارهای حقیقی همسر را انتخاب کرد. قبل ازدواج حتماً با یک متخصص یا یک مشاور خِـبره در امور خانواده و برخوردار از اطلاعات امروزی مشاوره کنید.
این که می گویند «به هم عادت می کنید»، «علاقه بعداً پیدا می شود» در همه جا صحیح نیست. زمانی علاقه «بعداً» پیدا می شود که پایه و اساس ازدواج بر معیارهای عقلانی استوار شده باشد. با عنوان های«دعواهای پدر و مادرم مرا خسته کرده بود!»، «در تنگنای مالی بودم»، «همه دوستانم ازدواج کرده اند» و ... تن به ازدواج تحمیلی و ناخواسته ندهید. اگر از دعواهای والدینتان خسته شده اید دنبال فکر و چاره اساسی باشید، برای فرار از محیط پر آشوب خانه ازدواج نکنید که ممکن است شما هم به همین مصیبت دچار شوید! براساس نیازهای اقتصادی ازدواج نکنید اگر مهر و محبت که پایه و اساس یک زندگی مشترک است وجود نداشته باشد همه چیز براساس تصادف و شانس پیش می رود، شاید تصادفاً خوب پیش رود و شاید هم برعکس؛ و به علت این که دوستانتان ازدواج کرده اند تن به ازدواج ناخواسته ندهید. نباید بدون جهت اعتماد به نفستان را از دست دهید و نگران شوید که مبادا کسی به سراغتان نیاید.
توصیه مشاوران به مراجعان
1- در انتخاب همسر عجله و شتاب نکنید. این امر را با بررسی و تحقیق انجام دهید.
2- در همسر گزینی وسواس به خرج ندهید؛ سعی کنید با دیده اغماض عوامل مختلف را بررسی و تصمیم گیری کنید.
3- چنانچه پدر و مادر و خانواده های وابسته، سختگیری کنند برای متقاعد کردن آنها از مشاور خانواده کمک بگیرید.
4-از ازدواج تحمیلی خودداری کنید.
5- در انتخاب همسر پس از بررسی معیارهای طرف مقابل، وضعیت خود را با وی مقایسه کنید و در صورت هماهنگی تصمیم گیری نمایید. بدون توجه به شرایط خود انتخاب ایده آلی نکنید.
6- در انتخاب همسر از پدر و مادر و خویشاوندان خود نظرخواهی کنید ولی مواظب باشید چون به علت عدم تخصص ممکن است نظر آنان تحت تأثیر معیارهای خاص مناسب نباشد. حتماً با مشاور واجد شرایط مشورت کنید.
7- برای شناخت همسر از هر دو روش مستقیم و غیرمستقیم استفاده نمایید و حتماً قبل از خواستگاری ، به طور مستقیم، از طریق مشاهده گفت و شنود، از او شناخت پیدا کنید.
منابع
- مشاوره ازدواج و خانواده – تألیف سید مهدی حسینی
- جوانان و ازدواج (روان شناسی رفتار زوج های جوان) تألیف ا . کیهان نیا
- زناشویی راز خوشبختی، تألیف دکتر کاظمی خلخالی
(( درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند .
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .
در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت :(( درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود . ))
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .
سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگر مساوی است . تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند .
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه"
پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.
زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. نمی خواهم دیر شود!
پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.
پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمی شناسد!
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت : اما من که می دانم او چه کسی است...
شرط استخدام یک شرکت
یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت. پرسش این بود :
شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس میگذرید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند
ــ یک پیرزن که در حال مرگ است
یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است_
یک خانم یا آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید__.
شما میتوانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید. کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید.
اگر شما بودید چه پاسخی می دادید؟
قاعدتاً این آزمون نمیتواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خودش را دارد:
پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد..
شما باید پزشک را سوار کنید، زیرا قبلاً جان شما را نجات داده است و این فرصتی است که می توانید جبران کنید. اما شاید هم بتوانید بعداً جبران کنید.
شما باید شخص مورد علاقه تان را سوار کنید، زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید.
از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود:
سوئیچ ماشین را به پزشک میدهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس میمانیم
!!!
می دونی هر چی به نور نزدیکتر می شی سایه ات بزرگتر می شه .....
بعضی وقت ها لیوانی که تا سر پُره خالی به نظر میاد. همه اونهایی که
رانندگی شون خوبه لزوماً رانندگی بلد نیستن !!!!!!
گاهی حق با صدایی هست که بلندتره ......
تا وقتی پوستت رو نشکنی بزرگ نمی شی ......
بعضی وقت ها آدم دلش می گیره وقتی دلش گرفت دنبال یه شونه می گرده برای تکیه دادن وقتی شونه ای پیدا نکرد یاد می گیره اشکهاشو با آستینش پاک کنه ........