مدیریت، اساسیترین و مهمترین رکن موفقیت یک سازمان و مجموعه میباشد. تفاوت مدیران موفق و ناموفق در طرز تفکر و نوع اقداماتیست که انجام میدهند اما همهی افرادی که دارای دانش مدیریت هستند، با قراردادن یک مدل مدیریتی متناسب با مجموعهای که در آن فعالیت میکنند، میتوانند یک مدیریت موفق داشته باشند و منشأ تحولات و تغییرهای مثبت باشند. با بررسی رفتار مدیریتی بسیاری از مدیران موفق، نکاتی ارزشمند از نوع مدیریت آنان استخراج میشود که میتوان بهعنوان «منشور مدیران موفق» از آن یاد کرد و افرادیکه تمایل دارند در محیط کار و یا حتی خانوادهی خود، مدیریت مؤثر و موفقی داشته باشند میتوانند این منشور مدیریتی را با سرفصلهای زیر، الگوی خود قراردهند و طعم شیرین مدیریت موفق را حس کنند. مدیران موفق:
- چگونگیِ برنامهریزی برای وقت و مدیریت زمان را میدانند:
مطالعهها نشانمیدهد که مدیران اجرایی، هر 8دقیقه یکبار کارشان دچار وقفه میشود مگر اینکه برای حمایت از خود، تدبیری اندیشیده باشند. این وقفه گاهی یک تلفن است، گاهی منشی یا مسؤول دفتر آنان است بنابراین، پدید آمدن وقفهها، غیرقابل اجتناب میباشد و هرچه یک مدیر اجرایی، پرمشغلهتر و کارش سنگینتر باشد، احتمال تکرار این وقفهها بیشتر خواهد بود.
مدیران موفق، زمان را مدیریت میکنند و براساس یک انضباط شخصی، تمام برنامههای خود را مکتوب و با زمانبندی مشخص پیگیری مینمایند. آنان قدرِ زمان را میدانند و بهعنوان ارزشمندترین سرمایه به آن نگاه میکنند و خود را با موضوعهای جزئی و بیارزش سرگرم نمیکنند. تکنیکهای مدیریت زمان، بسیار ساده است، فقط باید آنها را بهکار بست تا از لحظهها و ثانیههایی که میگذرد، به شکل مطلوبی استفاده کرد. این نکته را یادمان باشد که زمان برای کسی که میترسد، بسیار کند است و برای کسی که وقتش را به بطالت میگذراند، بسیار طولانی و برای کسی که مشغول کار است، بسیار کوتاه میباشد و برای آنهایی که برنامهریزی میکنند، ازلی و ابدی است.
- تصویر شفاف و روشنی از رسیدن به هدف در ذهن دارند:
مدیران موفق، این مهارتها را به کارمندان خود نیز منتقل کردهاند. آنان گاهی در اوج فعالیتها و شاید تنشهای کاری، میایستند و به تصویر زیبای رسیدن به هدف مینگرند. تصویرسازی، سرعت یک مدیر را برای تحقق هدفها و برنامههایش زیاد میکند و باعث میشود شور و هیجان خوبی در محیط کار ایجاد شود. دانشمندان علم روانشناسی، امروزه تصویرسازی را از رموز انسانهای موفق میدانند. متأسفانه بعضی از مدیران گاهی بهقدری مشغول کار و فعالیتهای روزانه میشوند که یادشان میرود قراراست به چه اهدافی برسند و همین سردرگمی، باعث عدم موفقیت آنان میشود و یا ممکن است بهجای تصویرهای شفاف و مثبت، تصویرهای کدر و منفی در ذهن خویش ترسیم کنند که این اقدام نیز ممکن است آنان را در رسیدن به هدفهایشان ناکام بگذارد. یک مدیر موفق، با امید به آینده، تصویر زیبایی از موفقیت در ذهن خویش ترسیم میکند و با اقتدار در مسیر رسیدن به اهداف حرکت میکند.
- نقاط ضعف را میشناسند اما بر نقاط قوت تکیه میکنند:
شناسایی نقاط ضعف و قوت، مقدمهی پیشرفت یک سازمان میباشد. مدیرانی که فقط بر نقاط ضعف تمرکز میکنند، نمیتوانند مدیران موفقی باشند و بهطور دائم روحیهی خود و دیگران را تخریب میکنند. دانستن نقاط ضعف، به یک مدیر کمک میکند تا مسیر اصلی پیشرفت را پیدا کند. داشتن نگاه مثبت به موضوعات، انرژی مضاعفی در مدیر و کارمندان ایجاد مینماید تا بتوانند اقدامهای مؤثری را انجام دهند. بزرگی میگوید: «تفاوت میان شما و من در شنیدن یک چیز است. وقتی که شما صدای بستهشدن دری را میشنوید، من صدای باز شدنش را میشنوم.»
فرصتهایی که برای یک مدیر پیشمیآید، بهسرعت میگذرد. مدیران هوشمند و موفق، از فرصتها به بهترین شکل استفاده میکنند و همواره موجی از امید و روحیه در خود و اطرافیان ایجاد مینمایند و با ارادهای پولادین، نقاط ضعف خود را میپوشانند و نقاط قوت را تقویت میکنند.
- از کارهای کماهمیت دوری میکنند:
یک مدیر اجرایی قوی و موفق، همیشه به کارهای پراهمیت میپردازد و از کارهای کماهمیت و جزئی دوری میکند. او همیشه فکرهای بزرگی دارد و برای فکرهای بزرگ، اقدامهای شایسته هم انجام میدهد. مدیر موفق با تقسیم و تفویض کار، موضوعات سازمان را پیگیری مینماید و با یک اولویتبندی منطقی، اقدامهای لازم را انجام میدهد. مدیران ناموفق همیشه وارد جزئیات میشوند و در ریزترین موضوعات دخالت میکنند و درنتیجه، قدرت اعتمادبهنفس و ابتکار کارمندان را سلب مینمایند.
مدیران خوشفکر، با یک برنامهی مدون، هدفهای سازمانی خود را پیگیری میکنند و هر روز صبح، تمامی اقداماتی را که قرار است انجام دهند، بر روی کاغذ نوشته و بر مبنای اولویتبندی مشخص، فعالیتها را مدیریت مینمایند. راز پیشرفت و تعالی یک مدیر، تمرکز بر انجام کارهای مهم و ارزشمند میباشد. قانون پارتو (قانون 20-80) از مهمترین اصول موفقیت یک مدیر در اولویتبندی امور میباشد یعنی شناسایی 20درصد از فعالیتهایی که 80درصد اهمیت و راندمان دارند، باعث پیروزی یک مدیر میشود.
- با فکر و هوشمندانه تصمیم میگیرند:
قضاوت زودهنگام دربارهی فعالیتها و یا کارمندان، از اشتباههای بزرگ یک مدیر ناموفق است و بدتر از قضاوت ناصحیح، تصمیمگیری و اقدام بعد از آن است. بهطور معمول در یک سازمان و مجموعه، اطلاعات مختلفی شایع و پخش میشود ولی یک مدیر هوشمند و موفق، تحت تأثیر این موضوعات قرارنمیگیرد. البته تمامی موارد را با دقت و تأمل بررسی و پس از مشورت، اقدام لازم را انجام میدهد. مدیران موفق، ساعتهای زیادی را به فکر و مشورت میپردازند و وقتیکه به نتیجهی مشخصی رسیدند، تصمیمی قاطع میگیرند و با اقتدار در جهت بهبود و پیشرفت حرکت میکنند. مدیران موفق، بعد از تصمیمگیری دچار تردید و شک نمیشوند البته همیشه مواظب افراد تصمیمساز هستند که این افراد، انسانهایی امین و صادق باشند و با نیت خیرخواهانه به مدیر مشورت دهند.
مهندس سیدحسین میرباقری
ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ می هد خواست خداوند است
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
- اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
- دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
- و سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
- اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
- اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهنرین خوابگاه جهان است.
- و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند روزبعد ضمن صرف صبحانه زن متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است و گفت لباسها چندان تمیز نیست انگار نمی داند چطور لباس بشوید احتمالاً باید پودر لباس شویی بهتری بخرد 0همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت هر بار زن همسایه لباسهای شسته را برای خشک شدن آویزان می کرد زن جون همان حرفها را تکرار می کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت یاد گرفته چطور لباس بشوید مانده ام چه کسی درست لباس شستن را به او یاد داده . مرد پاسخ داد امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز کردم زندگی هم همینطور است وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می کنیم آنچه می بینیم به درجه شفافیت پنجره ای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگس دارد قبل از هر گونه انتقادی بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم که به جای قضاوت کردن فردی که می بینیم در پی جنبه های مثبت او باشیم
با پرسیدن این سؤال از خود، در حقیقت، وارد مبحث گسترده و پایانناپذیر و در عین حال، شیرین و دلپذیرِ ارتباطات میشویم. ارتباطات، یکی دیگر از همان ایستگاههاییست که باید در اتوبانی که به سمت کمال میرانی، در مقابلش، لحظهای توقف کنی. با توقف در این ایستگاهها و تفکر و تعمق در مفاهیم بلند پنهان در این مباحث، با زندگیات هر لحظه بیشتر آشنا میشوی و مانند شاگردی که از مقام تقلید به مقام تحقیق رسیده باشد، خود، راه سعادت و روش رسیدن به آنرا کشف و استخراج میکنی.
انسان، فرشتهایست که تنها یک بال دارد و زمانی میتواند قدرت پرواز پیدا کند که با انسان دیگری ارتباط برقرار کند. بنابراین، یکی از فاکتورهای ارزیابیِ میزانِ موفقیت انسان در مسیر کمال، همانا تعداد دوستان خوبی است که انسان را در مسیر زندگی یاری میدهند و او را به مقصودها و هدفهایش میرسانند. حال، سخن این است که آیا تو چنین دوستان خوبی در کنار خود داری؟
بدان که موفقترین انسانها، کسانی هستند که نهتنها با خدا بلکه با خود و دیگران به عالیترین وجه ممکن، ارتباط برقرارمیکنند. میتوان گفت آنان، مشتاق آشنایی با خود هستند و میل دارند تا از خود یادگرفته و به خود بیاموزند! خوب میدانند که از اعماق ضمیر خویش، چه درسهایی میتوان گرفت. خوب میدانند برای دستیابی به حقیقت و رسیدن به موفقیت، برای زیبا زیستن و زیبا مسیر زندگی را پیمودن، به کلیدی نیاز دارند و این کلید چیزی جز ارتباطات نیست.
در دنیایی که سرعت، قدرت و رقابت، در صدر فهرستِ اصول موفقیت قرارمیگیرند، کسانی قادرند به مقصود، رسیده و شاهد موفقیت را در آغوش کشند که بتوانند خود را بهخوبی معرفی کرده و توانمندیهای وجودشان را بهدرستی عرضه نمایند. تو به عنوان کسی که همهی فصول زندگیاش، زیبایی و آراستگی است، بهعنوان فردی که در آسمان معنویت، اوج گرفته و از خود، رسته و به خدا پیوسته، باید در زندگی خود و اطرافیانت، نور بپاشی و چون نگینی بر انگشتر زندگی بدرخشی. باید هرکه به تو مینگرد، نور خدا و جلوههای الهیِ حق را در رخسارت ببیند و شخصیتت آهنربایی باشد که میدان مغناطیسی آن به شعاع همهی عالم، پیرامون تو باشد. هر که تو را ببیند، جذب شود و هر که از تو بشنود، به دیدارت مشتاق گردد.
آری، ارتباطات، کلید طلایی موفقیت تو در مسیر کمال است. خود را با مباحث زیبای آن آشنا کن. تکنیکهای فن ارتباط مؤثر را بیاموز و این کلید طلایی را که به کمک آن میتوانی هر درِ بستهای را بازکنی و داخل شوی، در دست بگیر و بهعنوان یک انسان جذاب، مهربان، عاشق و صمیمی، در میان دیگران، حضور پیدا کن و سپس ببین که چگونه مسیر کمال را عالی و با موفقیت کامل، طیمیکنی و به ملاقات حضرت دوست، نائل میشوی.
دکتر علیرضا آزمندیان
بانوی خردمندی در کوهستان سفر می کرد که سنگ گران قیمتی را در جوی آبی پیدا کرد روز بعد به مسافری رسید که گرسنه بود . با نوی خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود . مسافر گرسنه ،سنگ قیمتی را در کیف بانوی خردمند دید ، از ان خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد زن خردمند هم بی درنگ ، سنگ را به او داد . مسافر بسیار شادمان شد و از اینکه شانس به او رو آورده بود از خوشحالی سر از پا نمی شناخت . او می دانست که جواهر به قدری با ارزش است که تا آخر عمر ، می تواند راحت زندگی کند ، ولی چند روز بعد ، مرد مسافر به راه افتاد تا هر چه زودتر بانوی خردمند را پیدا کند . بالاخره هنگامی که او را یافت سنگ را پس داد و گفت : ( خیلی فکر کردم می دانم این سنگ چقدر با ارزش است اما آن را به تو پس می دهم با این امید که چیزی ارزشمند تر از آن به من بدهی . اگر می توانی ، آن محبی را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشی