-
تغییر آدرس وبلاگ
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 08:09
بسمه تعالی با عرض سلام ، ادب و احترام خدمت تمامی دوستان و عزیزانی که در این مدت نسبت به اینجانب لطف داشته و قبول زحمت نموده اند تا نگاهی به وبلاگ اینجانب بیاندازند کمال امتنان را دارم . در ضمن از این بزرگواران خواهشمنداست منبعد به وبلاگ کامیابی و موفقیت به آدرس : www.razeparvazz.blogfa.com نگاهی انداخته وما را از...
-
تغییر آدرس وبلاگ
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 08:07
بسمه تعالی با عرض سلام ، ادب و احترام خدمت تمامی دوستان و عزیزانی که در این مدت نسبت به اینجانب لطف داشته و قبول زحمت نموده اند تا نگاهی به وبلاگ اینجانب بیاندازند کمال امتنان را دارم . در ضمن از این بزرگواران خواهشمنداست منبعد به وبلاگ کامیابی و موفقیت به آدرس : www.razeparvazz.blogfa.com نگاهی انداخته وما را از...
-
یک برنامهنویس و یک مهندس
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1389 11:09
یک برنامهنویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامهنویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامهنویس دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما یک...
-
سم
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1389 10:49
دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند. عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند...
-
مورچه
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1389 10:45
روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت . سلیمان مدتی...
-
مهارتهای شنیداری خود را تقویت کنیم
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 09:10
بسیاری از ما تصور میکنیم گوشدادن یعنی کاری نکنیم و صبر کنیم تا نوبت حرفزدن ما برسد. در حالیکه گوشدادن، چیزی بیش از ساکت بودن و شنیدن است. دکتر «لایمن.ک.استیل» کارشناس مشهور در زمینهی گوشدادن، معتقد است که گوشدادن شامل چهارمرحله است: شنیدن پیام، تفسیر آن، ارزیابی کردن و واکنش به پیام . تحقیقها نشان میدهد که...
-
آنکه شنید آنکه نشنید
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 08:52
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است... به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این خاطر نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای...
-
تبریک سال ۱۳۸۹
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 08:47
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد رابه تمامی عزیزان و سروران تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت...
-
منفیگراها شکست میخورند
شنبه 22 اسفندماه سال 1388 16:23
ممکن است کلمهی منفی و منفیگرایی را زیاد شنیده و یا خوانده باشید. این کلمه بهعنوان یک شوخی و یا لطیفه نیست، بلکه ابر سیاهی است که آفتاب نورانی را از شما گرفته و همهی دنیا را با تمام زیباییهایی که دارد، برایتان تاریک و مبهم میسازد و در این مبهمبودن، خودتان را نشناخته، فریب داده و نابود میسازید. روح منفی،...
-
مرگ همکار
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1388 10:58
یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلواعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود: (( دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت!!. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت 10 صبح در سالن اجتماعات برگزار می شود دعوت می کنیم . در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت می...
-
دخترک چسب فروش
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1388 10:55
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد و بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :"اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت را بفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم ". دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا...
-
ساختن یا سوختن فردا
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 11:09
ازدواج، یکی از موضوعهای اساسی زندگی هر فرد است و در این میان، افرادی که با تدبیری مناسب به این سنت الهی عمل میکنند، شاهد پیامدهای بسیار مثبتی در زندگی خواهند بود و آرامشی عمیق در زندگیشان جاری میگردد، اما متأسفانه باید بگوییم که براساس آمار و ارقام رسمی کشورمان در سال1386، تعداد زیادی طلاق در جامعهی ما اتفاق...
-
هرکس، به اندازهی اهدافش ثروتمند است!
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 10:10
زندگی، هدیهایست که از جانب خداوند به ما ارزانی داشته شده و ما اجازه نداریم در فقر، ناامیدی و حسرت، روزگار را بگذرانیم و در این دنیا، بدون آرمان و باریبههرجهت زندگی کنیم بنابراین باید مراقب گذر لحظههای ارزشمند عمر خود باشیم و این لحظهها را با هدف بگذرانیم چراکه زندگی، دکمهی بازگشت ندارد و هرچه را با تمام...
-
درخشش سپید و خنک معشوق
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1388 12:01
در سرزمین پروانه ها افسانه ای وجود دارد در مورد پروانه ای پیر. یک شب وقتی که پروانه پیر هنوز بسیار جوان بود، با دوستانش پرواز می کرد. ناگهان سرش را بلند کرد و نوری سپید و شگفت آور را دید که از میان شاخه های درختی آویزان است. در واقع، این ماه بود. ولی چون تمام پروانه ها سرگرم نور شمع و چراغ های خیابان بودند و همیشه به...
-
انسانها برای دوست داشتن هستند
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1388 16:51
مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود. ناگهان پسر 4 ساله اش سنگی برداشت و با آن چند خط روی بدنه ماشین کشید. مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که در دستش داشت، این کار را می کرد ! در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را از دست داد ....
-
قلب جغد پیر شکست
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388 14:29
جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد. رفتن و ردپای آن را. و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه...
-
دانه ای که سپیدار بود
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388 14:25
دانه کوچک بود و کسی او را نمی دید. سال های سال گذشته بود و او هنوز همان دانه ی کوچک بود. دانه دلش می خواست به چشم بیاید اما نمی دانست چگونه. گاهی سوار باد می شد و از جلوی چشم ها می گذشت. گاهی خودش را روی زمینه ی روشن برگ ها می انداخت و گاهی فریاد می زد و می گفت: ? من هستم ، من این جا هستم. تماشایم کنید.? اما هیچ کس جز...
-
داستان بیسکویت سوخته
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 13:53
زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای صبحانه را برای شب درست کند. و من به خاطر می آورم شبی را بخصوص وقتی که او صبحانه ای، پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، تهیه کرده بود. در آن شب مدت زمان خیلی پیش، مادرم یک بشقاب تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بی نهایت سوخته در جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر...
-
فقط پنج دلار
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 17:02
وقتی سارا دخترک هشت سالهای بود، شنید که پدر و مادرش درباره برادر کوچکترش صحبت میکنند. فهمید که برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمیتوانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه میتواند پسرمان را نجات دهد . سارا...
-
انسان متشکّر
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 17:00
برچسب «متشکر»، نماد زیبایی از درخشش یک انسانِ در مسیر کمال است. سالک مسیر کمال، همواره شاکر است: شاکر خدا و شاکر انسانها. او لحظهبهلحظه بر نعمتها و محبتهایی که از خدای رحمان و از خلق خدا دریافت میکند، توجه دارد و برای آن همواره به شکرگزاری مشغول است. او به مصداق «شکر نعمت، نعمتت افزون کند» همواره نعمتهای...
-
دیوار شیشه ای خود را بشکنید!
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 12:16
یک آکواریوم را در نظر بگیرید و آن را به وسیله یک دیوار شیشه ای به دو قسمت تقسیم کنید. در یک طرف، ماهی گوشت خوار و در طرف دیگر ماهی طعمه را قرار دهید. ماهی گوشت خوار هر وقت برای صید ماهی طعمه به سمت او می رود به دیوار برخورد می کند و احساس درد می کند. در نتیجه صید ماهی طعمه را برابر با درد می داند. بعد از چند ماه دیوار...
-
گفتوگوی خواستگارانه
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 11:07
عاقل کسی است که فرق بین خوب و خوبتر را تشخیص دهد. اغلب دختران و پسران در جامعهی امروزی، موفق شدهاند که به اعتمادبهنفس و اتکا به خویش دستیابند، در مجامع عمومی حضور یابند، تحصیل کنند، در دریای بیکران و پرتعداد جوامع به تعامل با مردم بپردازند و در ارتباط با جنس مخالف در محیطهای شغلی، فرهنگی، خرید، سفر و... انفعالی...
-
برای قویتر شدن، نقطهضعفهایت را فاش کن
یکشنبه 11 بهمنماه سال 1388 16:21
برای قویتر شدن، نقطهضعفهایت را فاش کن این یک جملهی آشنا، رایج و کلیشهای است: «برای پیروزی بر هر حریف و دشمنی، سعیکن به نقاط ضعفش دست پیدا کنی و از همان نقطه، حریفت را شکست داده و خاکسترنشین کن یا برای پیروزی بر حریف، نقاط ضعف و قوت او را شناسایی کرده و با فشار بر نقاط ضعف او، بهطور حتم او را با شکست سختی مواجه...
-
دهگام برای تراز خانواده
یکشنبه 11 بهمنماه سال 1388 16:14
دهگام برای تراز خانواده پدران و مادران از زمانی که صاحب فرزند میشوند، برای نوزاد تازهرسیدهشان رؤیاهای بسیاری را در سر میپرورانند. او را در ذهن خود به مدرسه میفرستند، دارای مقام و منصب میبینند و در لباس عروسی و دامادی تصور میکنند. آنچه در اندیشهها و تخیل آنان تجسم مییابد، چیزی نیست جز آرزوهایشان و اینگونه...
-
مجازی یعنی چی عمو؟
شنبه 10 بهمنماه سال 1388 11:30
مجازی یعنی چی عمو؟ روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم. در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم . فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم . در انتهای لیست نوشته شده بود: غذای رژیمی می خورید؟ ... نه ! نوت بوکم را باز...
-
بدترین بداخلاقیها در حضور معلم اخلاق بروز میکند
شنبه 10 بهمنماه سال 1388 11:12
بدترین بداخلاقیها در حضور معلم اخلاق بروز میکند پس لطفاً نقش معلم اخلاق را بازی نکنید که اجباراً یکی شاگرد خواهد شد و شاگرد هم شیطنت خواهد کرد . بهتر است هر دو شاگرد بمانید . ما ازدواج نکردهایم که یکدیگر را تغییر دهیم چراکه با تغییرنکردهی یکدیگر ازدواج کردهایم ! اینکه میخواهم با ازدواج به رشد و تعالی...
-
درسی از ادیسون
شنبه 10 بهمنماه سال 1388 11:07
ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا بهشمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال، در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود، هزینه میکرد . این آزمایشگاه، بزرگترین عشق «ادیسون» بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکلمیگرفت تا آمادهی بهینهسازی و ورود به بازار شود. همین روزها بود که نیمههای شب، از...
-
عشق مادری
شنبه 3 بهمنماه سال 1388 16:58
چند سال پیش در یک روز گرم تابستانی در جنوب فلوریدا، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره کلبه نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت می برد . مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا می کند، مادر وحشت زده به طرف دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد. پسر سرش را...
-
خدایا چرا من ؟
پنجشنبه 10 دیماه سال 1388 10:39
آرتو اشی قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون به خاطر خون آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 دریافت کرد به بیماری ایدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد او از سراسر دنیا نامه هایی از طرفتارانش دریافت کرد یکی از طرفتارانش نوشته بود چرا خدا تو را برای این بیماری انتخاب کرد ؟ او در جواب گفت در دنیا 50 میلیون کودک تنیس...
-
توجه به دیگران
پنجشنبه 10 دیماه سال 1388 10:37
من دانشجوى سال دوم بودم.. یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خندهام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال این بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت میکند چیست؟ من آن زن نظافتچى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا...