MOSTAFA NAZIRI

کامیابی و موفقیت ، ایجاد انگیزه ( راز پرواز )

MOSTAFA NAZIRI

کامیابی و موفقیت ، ایجاد انگیزه ( راز پرواز )

پازل زندگی خود را چگونه می‌چینید؟

خدایا!

من آموخته‌ام با تو بودن چه‌قدر آسان است.

من آموخته‌ام در کنار تو بودن یعنی همه‌چیز.

من آموخته‌ام با یاد تو بودن یعنی اندیشیدن در عمق.

من آموخته‌ام تو را صدا کردن یعنی آرامش‌ خاطر.

خدایا! کمکم کن تا بیاموزم این زندگی را که تو به من هدیه کرده‌ای، شاداب‌تر و سالم‌تر بسازم.

خدایا! من آموخته‌ام که در هر لحظه به درگاه تو نیایش کنم و شکرگزار دریای بی‌کران رحمت تو باشم.

«جکسون براون»

 

من آموخته‌ام که در درون لحظه‌ها زندگی کنم، نه برای لحظه‌ها و حتی به‌دنبال لحظه‌ها بروم.

من آموخته‌ام که به خود نگاه کنم و از عقل بی‌کرانم استفاده نمایم و عشق را در خود و دیگران ببینم و زندگی را یک راز بدانم زیرا به‌دنبال راز رفتن، به من زیبایی می‌دهد.

من آموخته‌ام که زندگی مانند یک پازل است که به‌موقع باید قطعه‌های آن‌را کنار هم بگذارم و درنهایت از شاهکاری که در حال ساختن آن هستم، لذت ببرم.

این پازل، مال من است و منحصربه‌فرد است از تولد تا مرگ.

من خودم را با خود، مقایسه می‌کنم چون پازل من با دیگری فرق دارد حتی با فرزندم، همسرم، اطرافیانم و انسان‌های دیگر.

مسأله‌های دوران زندگی‌ام که تا به امروز گذشته و قطعه‌های پازل آن‌را چیده‌ام، در زندگی‌ام نقش بسته است، پس نمی‌توانم همان پازل را برای دیگران و حتی برای فرزندم بخواهم، چون با تولد فرزندم در پازل زندگی‌ام، او هم دارای یک پازل می‌شود و هرچه این پازل توسط اطرافیان، کم‌تر دستکاری شود، او با رشد خود و تصمیم به‌موقع و برخوردار بودن از خلاقیتش، پازل زیباتری نسبت به زمان خود می‌سازد و از شاهکار خود لذت می‌برد. چون در درون لحظه‌ها می‌تواند با فکر خود و انتخاب صحیح قطعه‌ها حتی با کم‌ترین اشتباه، شاهکار زندگی زیبایش را بسازد.

این شاهکار به‌طور دقیق مشخصه‌ی تعهد ریشه‌دار و پایدار اوست که باعث می‌شود بر زندگی تسلط یابد. درحقیقت، من با آموختن زندگی زیبا و خود را عاملِ حرکت دانستن، قطعه‌های پازل را کنار هم می‌چینم. درواقع صحیح‌چیدن قطعه‌هاست که مرا ساخته و پرداخته می‌کند.

بگذارید داستانی از دو برادر دوقلو برای‌تان بگویم:

دو برادری که یکی در فقر و اعتیاد و دیگری در تحصیلات، ثروت و زندگی زیبا به‌سر می‌بردند، در یک مصاحبه از آنان سؤال شد که عامل بدبختی و خوشبختی شما چه بوده است؟

اولی گفت پدرم، دومی گفت پدرم.

درحقیقت، پدر آنان، یک فرد فقیر و معتاد بود.

اولی با مقصر دانستن پدر و سرزنش خود و دیگران، پازل پدر را تکرار کرد.

ولی دومی با اراده‌ی خود و عدم مقصر دانستن فردی، پازل منحصربه‌فرد خود را نقش بست.

آدمی، زندگیِ پیش‌ساخته نیست. این تو هستی که با چیدن به‌موقع قطعه‌های پازل، زندگی هدفمند خود را نقش می‌بندی و از وقایع و بحران‌های زندگی، جرأت، شهامت، صبوری و پذیرش را می‌آموزی.

 

دکتر حمیدرضا ترابی

متخصص بیماری‌های مغز و اعصاب

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 16:41

عالی بود

متسکرم

ناشناس سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:11

سلام
متن خیلی جالبی بود اما احساس نمی کنید تو دوره زمانی که ما زندگی می کنیم بعضی اوقات اونچه رو که ما از زندگی می خواهیم نمی تونیم بدست بیاریم و شاید واقعاً بخواهیم پازل زندگیمون رو درست بچینیم اما زندگی و مشکلاتش به ما این اجازه رو نمیده آیا این موقع نیست که ما اسمش رو می گذاریم سرنوشت ؟ استاد بعضی مواقع واقعاً نمی شه سرنوشت رو عوض کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد